هنر چلنگری
چلنگری یعنی آهنگری سبک و محلی که در آن اشیاء سبکوزنی مانند میخطویله، میخ سرکج، نیمذرع بزازی، انبر و سیخ و سهپایهی آهنی، زنجیر و سیخانک، قلم، سنبه، منقل آهنی، چفتوریزه، تملیک، اسکنه، مقار، درفش ، جوالدوز و امثال اینها میساختند.
چلنگرها معمولاً تنها و بدون شاگرد کار میکردند. از جمله کارهای دیگر این چلنگران، ساختن انواع نعل بود. از نعلهای کوچک (مثل نعل الاغ یا نعلهای پاشنهی کفش و گیوه و میخهای مربوطه) و نعلهای سوراخدار میخخور تا نعلهای سهپایهی میخ سرخود . نعلهای بیسوراخ (که به کار جادو و خرافات میآمد).
برای انجام کار چلنگری فلز بریده شده یا قطع شده به شکل موردنظر را در کوره نهاده تا داغ و کمی نرم شود . سپس تکه آهن را با انبر گرفته و روی سندان می گذارند و با چکش روی آن می کوبند تا شکل افزار مورد نظر را بگیرد .
در صورت لزوم بارها تکه ی فلز را در کوره می نهند تا دوباره نرم شده و روی آن می کوبند تا بالاخره به شکل مورد نظر و دلخواه در بیاید . برای دسته بیل و کلنگ و … معمولا از چوب تراش خورده ، استفاده می کنند .
برای محکم تر شدن قطعه فلز آن را در حالی که داغ است در آب می نهند و به اصطلاح آن را آبدیده می کنند .
برای چلنگری ابزار سادهای نیاز بود: کورهای گِلی و دَم برای هوادهی، چرخ سنگ، چکشها، قیچی و سندان.
آنها قطعه فلزی را در کوره میگذاشتند تا گداخته و نرم بشود. سپس آن را با انبر میگرفتند و با چکش روی سندان میکوبیدند تا شکل دلخواه شان به دست بیاید. پیداست که این کار نیاز به نیرو و ورزیدگی بسیار داشت. بهویژه نشستن کنار کورهی سوزان، توانفرسا و رنجآور بود. دمای کوره میبایست بیش از هزار درجه باشد تا آهن سخت، ذوب و نرم شود.
هنر چلنگری
از همینروست که میتوان چلنگری را هنر شکل دادن به فلزات هم دانست. آنها آهن سخت را تبدیل به ابزاری میکردند که شکل هنرمندانهای داشت و به کار روزمرگیهای زندگی میآمد.
سوختی که چلنگرها به کار میبردند ذغال سنگ بود یا ذغال چوب. در کنار خود نیز تغاری (ظرفی) سفالین میگذاشتند که پُر از آب بود. قطعهای را که با انبر از درون کورهی دستی بیرون آورده بودند، درون این تغار مینهادند تا تَف (گرمای سوزان) آن گرفته شود.
چلنگری از پیشههای باستانی ایران است. هرچند تاریخ روشنی برای آغاز این پیشه نمیتوان برشمرد اما شاید از همان زمان که انسانها آهن را کشف کردند، به کار چلنگری هم پرداختهاند. ابزارهای فلزی کوچکی که در جایجای گسترههای باستانی ایران یافت شده است گواه بهرهگیری فراوان پیشینیان از این صنعت دیرین است.
با این همه، چلنگری برای نسل کنونی شناخته شده نیست. با گسترش شهرها و رواج یافتن ابزارها و صنعتهای پیشرفته و نوین، نیاز به چلنگری نیز کمتر و کمتر شد.
بدان اندازه که برای نمونه در یزد، که استادان و دکانهای چلنگری بسیاری داشت، اکنون شمار بسیار اندکی از آنان به جای مانده است. میتوان گفت که در دیگر جاهای ایران نیز این پیشه برچیده شده است یا اگر نشانی از آن برجای مانده در سالهای نهچندان دور برچیده میشود.
استادان چلنگر نیز یا درگذشتهاند یا خانهنشین شدهاند و انگیزهای برای ادامهی کاری که سودآور نیست، ندارند. با این همه، چند سالی است که کوششهایی برای نگهداری و جلوگیری از فراموشی این پیشه انجام گرفته است.
چلنگری، یادگار و میراثی از گذشتگان است. چه بسا هنوز هم در شهری کوچک یا روستایی دور بتوان سراغی از کارگاه چلنگری یافت و جویای کسانی شد که سختیها را تاب آوردهاند و دکان خود را نبستهاند. اما همان انگشتشمار چلنگران نیز اگر پشتیبانی نشوند و هنر آنها به نسل امروز آموخته نشود، جز کورسویی رو به خاموشی، نخواهند بود و خاموشی هر کهنپیشه بخشی از فرهنگ دیرینهای را که از هزارتوی تاریخ تا به امروز تاب آورده است، به فراموشی خواهد سپرد.